كودتا به سبك پست مدرن (1)






" ايرينا ليبديوا " نويسنده آمريكايي در گزارشي به تحليل انقلابهاي رنگي يا " كودتاهاي پست مدرن " پرداخته است.
آنچه در ذيل مي آيد بخش اول مقاله تحقيقي اين تحليل گر است:
"ما به دلايل كاملا مشخص بايد در اين كار دخالت كنيم. انقلابها در بورس هستند، همه آنها را مي خرند، چرا ما بايد در حاشيه بمانيم و چند تا از آنها را براي خود نخريم؟... "

(روبرت شكلي از كتاب "فرصت تنگ است ")

بسياري از محققين غربي كه در خصوص موضوع مبرم صدور انقلابها مطالعه مي كنند، مسئله انقلابهاي "بدون خشونت " در قلمرو شوروي سابق را در چهارچوب فضايي توجيه مي كنند كه در نقل و قول بالا به نقل از روبرت شكلي (Robert Sheckley) افسانه پرداز آمريكايي آورده شده است. "مارك ماكينون " روزنامه نگار كانادايي در كتاب مستند خود تحت عنوان "جنگ سرد جديد، انقلابها، انتخابات تحريف شده و سياست لوله نفت در شوروي سابق " كه اخيرا به چاپ رسيده است، فعاليت "مركز بين المللي مناقشات بدون خشونت " (International Center on Nonviolent conflict) مستقر در واشنگتن را به عنوان نمونه بارز دخالت در امور كشورهاي مستقل براي "خريد انقلاب " تعبير مي كند. به عقيده وي "خصوصي سازي تجارت از طريق انقلابهاي رنگين " ديگر يك افسانه نيست بلكه واقعيت است.
در عين حال اگر لحظه اي نسبت به تعارفات و بگو مگوهاي ديپلماتيك كه البته مدتها است هرگونه مفهوم عملي خود را از دست داده اند توجه نداشته باشيم، متوجه مي شويم كه صدور "انقلابهاي رنگين " به روش غربي را ديگر حتي خود "صادركنندگان " آنها هم انكار نمي كنند.
بعد از كودتاي رنگين اوكراين اسم "جين شارپ " آمريكايي موسس يكي از نخستين مراكز خصوصي بين المللي در آمريكا در زمنيه "مناقشات بدون خشونت " معروف شد. بتدريج اصطلاح "مناقشات بدون خشونت " به يك پوششي تبديل شد براي نامگذاري اقدامات سازماندهي شده در راستاي تغيير رژيم در كشور مشخصي كه در حوزه منافع ژئوپليتيك جامعه اوراتلانتيك قرار مي گرفت. با بررسي فعاليت موسسات باصطلاح غير دولتي و مستقل مثل مركز جين شارپ براحتي مي توان به نقشه ها و سناريوهاي نه چندان پيچيده اي كه كارگردانان غربي "انقلابهاي رنگين " بر اساس آنها عمل مي كنند پي برد.

تئوريسينها و عملگرايان "اداره مناقشات و بحرانها "

نام موسسه "آلبرت انيشتين " كه مقر آن در بوستون مي باشد، بعيد است كه آمريكاييها را به ياد "انقلاب رنگين " در اوكراين بياندازد. درحالي كه فقط با يك نگاه گذرا به وب سايت اين موسسه به عكس اين مسئله پي مي بريم. بعد از تحولات و حوادث اوكراين در صفحه اول وب سايت اين موسسه افراد كنجكاو مي توانستند يك لينك را با عنوان نچندان عادي ببينند: "روشهاي تحول اوكراين از ديكتاتوري به دموكراسي كه توسط جنبش دموكراتيك در اوكراين بكار گرفته شده بود ". همچنين در اين سايت لينك دانلود جزوه مربوط به روشهاي ايجاد نافرماني مدني و جمعي تحت عنوان "از ديكتاتوري تا دموكراسي " نيز به زبانهاي اوكرايني و انگليسي وجود دارد.
در واقع ارتباط روشهاي طراحي شده توسط "جين شارپ " با دموكراسي، شبيه داستانهاي افسانه اي است كه در آنها وعده داده مي شود كه با يك معجزه قورباغه به شاهزاده و احمق به يك نابغه و نهايت كمال تبديل خواهد شد. در واقع ماهيت اين روشها كاملا مشابه هم است و مي توان گفت كه شباهتي به دموكراسي ندارند. هدف آنها تلاش براي تاثير گذاشتن بر افكار عمومي از طريق ايجاد تصور واهي است. در اين روشها از نمونه هاي موفق تاثيرگذاري يك فرد و يا گروهي بر جامعه مشخص بشري استفاده مي شود. به تعبير گسترده تر اين روشها شگردهاي "تسخير روان " بصورت انبوه مي باشند كه خود "جين شارپ " از آنها به عنوان شگردهاي "اداره منافشات و بحران " تعبير مي كند.
شارپ در خصوص چگونگي دستيابي به معادله "اداره بحران " چنين مي گويد: "در نروژ من با افرادي تماس داشتم كه در مبارزات ضد فاشيستي مشاركت داشتند. سعي كردم روشهاي آنها را تفسير كرده و با دست آوردهاي خودم كه در نتيجه بررسي و مطالعه در باره مناقشات، تحريمها و بايكوتها كسب كرده بودم تلفيق دهم. به اين ترتيب ليستي از روشها و شگردها بدست آمد. در اين ليست من، شايد حدود 18 روش "اقدامات بدون خشونت " وجود داشت. مردم نسبت به اين كار من علاقه مند شدند. در نهايت تمام ليستها در بخش سوم اثر من تحت عنوان "سياست اقدامات بدون خشونت " جاي گرفت و به يك فصل مجزا تبديل شد. چرا كه ليست روشها به 198 مورد افزايش يافته بود ".
در واقع با مشاهده 198 روش مذكور آدم دست و پاچه مي شود. كار بسيار عظيمي صورت گرفته كه از سوي منابع دولتي و خصوصي بطور نامحدودي تامين مالي شده است. صرف نظر از سهمي كه اينگونه مطالعات مي تواند در امر توسعه علوم اجتماعي داشته باشد، اين گونه مطالب از نظر تاثيري كه بر سلامت معنوي جامعه دارند بسيار خطرناك هستند. در واقع اين اثر تلفيقي از ايده ها و نظريات ماكياولي و تولستوي بوده كه با شرايط زماني معاصر كشورهاي جهان وفق داده شده و بر مبناي موثر بودن "آشوب بزرگ " استوار شده است.
در واقع اين جزوه فهرستي است از هرگونه اقدام ضروري و ممكن براي سازماندهي يك جنبش نافرماني موثر و كارآمد در مقابل نهادهاي دولتي و كمك براي تسخير دولت. اين روشها در همه جاي دنيا و در هر زمان لازم قابل استفاده مي باشند. در عين حال امروزه بسياري از توده ها تحت تاثير اين روشها قرار دارند. بخصوص اين روشها در جاي كارايي كامل و خوب دارند كه در آنجا "دموكراسي " وجود داشته. جايي كه امكان انجام هر اقدام هدف مند در مطبوعات، انجام آزمايشهاي لازم براي برگزاري انتخابات قابل كنترل، ايجاد آشوب و بي ثبات كردن نهادهاي دولتي از طريق تبليغ نظريه "جامعه مدني " فراهم باشد.
در واقع امروزه اين روشها به واقعيت زندگي روزمره تبديل شده اند. براي مثال "سخنرانيهاي عمومي، نامه هاي ارسالي در حمايت و در انتقاد و اعتراض كه توسط افراد نامدار و مشخص نوشته و امضاء شده باشند، انجام اقدامات هدف مند در رسانه ها، اهانت به آرامگاهها و مقدسات، بي اعتبار كردن دولت حاكم، ايجاد توهم در خصوص آزادي مطبوعات، بحث و جدل در خصوص مسائل ملي، اعتصابات گسترده، انسداد راه هاي ارتباطي زميني و ريلي و غيره، كارشكني مخفي كارمندان و مقامات دولتي، استفاده از رنگهاي نمادين در تظاهرات گسترده، ايجاد لابيهاي گروهي، برگزاري شبه انتخابات، بي ثباتي سيستم مالي و پولي " نمونه هاي از آنها هستند. همچنين مواردي مانند: ايجاد تعداد زيادي از سازمانها و موسسات اجتماعي و مدافع حقوق بشر، ايجاد افكار عمومي منفي، ايجاد نهادهاي اجتماعي جايگزين نهادهاي موجود دولتي و تحصيل تابعيت دوگانه و ايجاد دولت سايه و موازي.
تمامي موارد مذكور تنها بخش بسيار كوچكي از ليست 198 موردي روشهاي موثر در سازماندهي "مقاومت بدون خشونت " است. به عقيده "جين شارپ " مسئله مهم در اقدامات "بدون خشونت " طراحي جزء به جزء هر اقدام گسترده و عمومي و تدارك و اجراي بسيار دقيق آنها است. وي نسبت به قابل توجيه بودن اين روشها و كارايي آنها ايمان دارد و به هيچ وجه نمي خواهد به نظرات مخالفين خود گوش دهد. به اعتقاد مخالفين نظريه "مقاومت بدون خشونت " كه فاقد اصول معنوي و اخلاقي است در واقع به يك نوع تكنيك شورش و ابزار خشونت تبديل مي شود. اين نظريه ابزار تجاوز و خشونت است و روشي براي تاثير گذاري بر افكار عمومي از طريق سلاح بسيار قوي و خطرناك مثل "تسخير رواني " است. اين روش نيز مانند تمامي تكنيكهاي روانشناختي بسيار خطرناك است. تكنيكهاي روانشناختي با تاثير بر بخش فعاليتهاي غير ارادي مغز، قدرت كنترل و ارزيابي آن را از بين برده و انسان را وادار به اقدام غير ارادي و حتي مخالف با اراده اش مي كند. در چنين شرايطي انسان مي تواند نه تنها به ضرر اطرافيان، بلكه به ضرر خود نيز دست به اقدام بزند. مگر مي توان از اين اقدامات به عنوان "اقدامات بدون خشونت " تعبير كرد؟!

كودتا به سبك " پست مدرن "

در تشخيص ماهيت "انقلابهاي رنگين " محققين غربي اختلاف نظرات كمي دارند. بسياري از دانشمندان اينگونه تحولات را به عنوان يك نمونه موردي تحول ژئوپليتيك در جهان و پوششي براي كودتاي دولتي تعبير مي كنند كه در روند تحقق آن تامين مالي، طراحي و سازماندهي كودتاي "رنگين " از خارج از مرزها مسئله كليدي است. اين اقدامات تحت پوشش شعارهاي آزادي بخش ملي و يا دموكراتيك صورت مي گيرد كه در جهت از بين بردن دولت ملي و برقراري حكومتي كه فراملي بوده و از بيرون مرزها اداره و هدايت مي شود، حركت مي كند. اتفاقي نيست كه "جاناتان موات "، محقق انگليسي، اثر خود را در خصوص "انقلابهاي رنگين " تحت عنوان "كودتاي دولتي مخفي: الگوي دموكراتيك واشنگتن براي "نظم جديد جهاني " نامگذاري گرده است.
اگر اصطلاحات و پوششها را كناربگذاريم و از هر چيزي با نام واقعي آن ياد كنيم، مي توانيم بگوييم كه "انقلابهاي رنگين " در واقع شكل معاصر تروريسم رواني در ابعاد بين المللي مي باشند. جالب تر از همه آن است كه در كشورهاي كه موضوع كودتاي مخفي و "انقلابهاي رنگين " بدلايل مختلف، مثل جلوگيري از تشويش اذهان عمومي و غيره به بحث و بررسي گذاشته نمي شود، در واقع خود در معرض تهديد قرار مي گيرند و به دليل عدم آگاهي جامعه از روشهاي "انقلابهاي رنگين " بطور ناخودآگاه در جهت جريانات كنترل شده اي حركت مي كنند كه از سوي نظريه پردازان وقيحي مثل "جين شارپ " و غيره طراحي و مطرح مي شود.
لازم به يادآوري است، قبل از اينكه روسيه كنوني غرق در شعارها و ارزشهاي باصطلاح دموكراتيك شود، در سال 1983 دولت ريگان حكم تاسيس بنياد ملي دموكراتيك را صادر كرد كه هدف از آن تسلط بر حوزه هاي نفوذ شوروي و فروپاشي "امپراتوري شر " بود. تحقق اين هدف قرار بود از طريق تقويت نهادها و موسسات دموكراتيك به كمك موسسات غير انتفاعي و غير دولتي در سراسر جهان صورت بگيرد. در واقع اين استراتژي ادامه منطقي "جنگ سرد " و "طرح مارشال براي اذهان " بود. بدين ترتيب تحت پوشش برنامه هاي زيركانه اي مثل "سياست تنش زدايي " و تحميل نظريه هاي "همگرايي " سيستمهاي متضاد كه در دهه 80 آغاز شد، امكان تهاجم به حوزه نفوذ شوروي براحتي و آشكارا صورت گرفت.
در اين روش از "واكسن " ايدئولوژيكي براي تحريف نامحسوس ارزشها و ايده ها نيز استفاده مي شد. موسساتي كه زير اين پرچم جنگ صليبي عليه نفوذ سوسياليسم ايجاد شده بود، مثل موسسه ملي دموكراتيك در امور بين الملل (NDI)، موسسه بين المللي جمهوري (IRI)، بنياد بين المللي سيستمهاي انتخاباتي (IFES)، شوراي مطالعات بين المللي و تبادل (IREX)، خانه آزادي (Freedom House) و صدها تشكيلات جيره خور ديگر منابع مالي عظيمي را براي تحقق اهداف پيش روي در اختيار داشته و هزينه مي كردند. اين منابع مالي از سوي كنگره و وزارت امور خارجه آمريكا براي آنها در جهت ايجاد زيرساختارهاي نفوذ آمريكا در كشورهاي خارجي تحت توجيهات انسان دوستانه تخصيص داده مي شدند. اين هزينه ها در اكثر مواقع تحت پوشش كمك سازمانهاي غير دولتي براي ايجاد "جامعه مدني " و دفاع از حقوق بشر و كمك براي برگزاري انتخابات باصطلاح دموكراتيك و ايجاد مطبوعات جايگزين صورت مي گرفت.
آلن واينشتين (Allen Weinstein)، اولين رئيس بنياد ملي دموكراتيك و كارشناس در زمينه امور آرشيو داري و بايگاني در آمريكا تاكتيك فوق الذكر و ساده نفوذ در حوزه هاي منافع اوراتلانتيك را در مصاحبه با واشنگتن پست چنين توصيف مي كند: "خيلي از آن اقداماتي كه ما امروزه آزادانه انجام مي دهيم 25 سال پيش سازمان سيا بصورت مخفي انجام مي داد ".
ويليام بلوم، در تحقيقات خود در باره موسسات غير دولتي مي نويسد: "بنياد ملي دموكراتيك و موسسات غير انتفاعي و غير دولتي آن به نوعي باعث حفظ اعتبار در خارج از مرزها براي اين موسسات شده بود در حالي كه چنين اعتباري براي دولت آمريكا وجود نداشت ".
97% از منابع مالي بنياد ملي دموكراتيك از طريق كنگره آمريكا تامين مي شد. بسياري از محققين آمريكايي معتقدند كه ادعاهاي آژانس توسعه بين المللي آمريكا مبتني بر اينكه مي توان دموكراسي را در سراسر جهان ترويج داد بدون اينكه در امور ديگر كشورها دخالتي صورت بگيرد و فعاليت سياسي انجام شود خيال واهي بيش نيست.
در تحقيقات موسسه كارفرمايي آمريكا آمده است: "بنياد ملي دموكراتيك و خانواده آن در واقع تحت پوشش ايجاد "جامعه مدني " مشغول تغيير تعادل سياسي در كشورهاي هدف بودند. اين خانواده دست آوردها و موفقيتهاي زيادي در اين راه كسب كرده بود از جمله دخالتهاي موفق براي تامين نتيجه مورد نظر در انتخابات فيليپين، پاكستان، تايوان، شيلي، نيكاراگوه، ناميبيا، اروپاي شرقي و در كل جهان ".
"انقلابهاي رنگيني " كه در قلمرو شوروي سابق روي داده اند تفاوت زيادي با مدلهاي كه در بالا ذكر شده است نداشتند. طي اين انقلابها تحت پوشش همان دلايل شبه انسان دوستانه اي كه كارايي خود را در زمان جنگ سرد اثبات كرده اند و با مشاركت موسسات غير دولتي كه از سوي دولتها و سرويسهاي امنيتي خارجي بشدت تامين مالي شده اند يك هدف اصلي دنبال مي شد.
اين هدف: كنترل انتخابات محلي، سركار آوردن دولت غربگرا و در درجه اول ضد روسي بود. از نظر زبيگنو برژينسكي، شخصي كه نظراتش تاثير بسزايي بر سياست بين المللي گذاشته است، اوكراين به عنوان "حوزه جديد و مهم در صفحه شطرنج اوراسيا نقش محور ژئوپليتيكي را دارد. چرا كه حتي اوكراين مستقل نيز باعث دگرگوني روسيه مي شود. بدون اوكراين، روسيه ديگر نمي تواند امپراتوري روسيه باشد. اگر روسيه بتواند اوكراين را با 52 ميليون جمعيت و منابع عظيم تحت كنترل خود در بياورد و به درياي سياه راه پيدا كند بطور خودكار منابع و امكان لازم را براي تبديل به يك امپراتوري، كسب مي كند ".
سريرم چوليا (Sreeram Chaulia)، محقق آمريكايي ضمن توضيح مفصل تاريخچه كودتاي سال 2004 اوكراين و خيانتي كه مقامات محلي اين كشور به منافع ملي كردند مي نويسد: "هيچ كدام از مكانيزمهاي تقلب و تحريك فوق الذكر نمي توانست بدون زير سئوال بردن نتايج انتخابات، جمع كردن مردم در خيابانها و مهندسي دموكراسي از طريق عدم اطاعت جمعي و مدني نتيجه بخش باشد. اينجا بود كه بنياد ملي دموكراسي و خانواده موسسات غير دولتي بين المللي بيش از هر وقت ديگري مفيد واقع شده و بكار آمدند " .
ترديدي نيست كه مكانيزم و طرحهاي كه از سوي موسسات غير دولتي غربي و ساير سازمانهاي مدافع حقوق بشر بكار گرفته مي شوند در كمال تعجب تكراري بوده ولي بسيار موثر هستند. اين مكانيزمها و روشها عبارتند از انتشار نتايج نظر سنجي هاي صورت گرفته از راي دهندگان در محل اخذ راي و آژانسهاي نظرسنجي بين المللي كه از قبل و پيشاپيش خبر پيروزي كانديداي غربگرا و مخالف را مي دهند، انكار نتايج انتخابات از سوي ناظرين باصطلاح بيطرف و مستقل غربي، سروصدا در مطبوعات محلي با انعكاس وسيع در غرب، آوردن مردم به خيابانها و تامين عدم اطاعت جمعي و مدني بر اساس روشهاي شارپ و ديگر كارشناسان سياسي.
بدون ترديد در سناريوي "انقلابهاي رنگين " مهمترين نقش در وهله اول بر عهده تامين مالي بين المللي اين كودتا ها است تا تهيه طرحهاي دقيق. در نتيجه اين تامين مالي شبكه اي از فساد مالي ضد سيستم و نظام ملي ايجاد مي شود كه شامل تجار تازه بدوران رسيده، افراد علاقه مند و ذي نفع از بين اقليتهاي غربگرا، مقامات دولتي، نظامي و انتظامي مي باشند. همچنين تيمي از روزنامه نگاران ايجاد و تربيت مي شود كه بخوبي تامين مالي شده اند و همچنين جواناني كه در نتيجه نااراميها به پول زيادي دست پيدا مي كنند جذب اجراي اين سناريوها مي شود. سازمانهاي انسان دوستانه و مدافع حقوق بشر بين المللي از سال 1990 بلطف فعاليت لئونيد كرافچوك رئيس جمهور غربگرا، در اوكراين نفوذ كردند. اين سازمانها به نوبه خود سازمانهاي غير دولتي محلي ايجاد مي كردند و نه تنها آنها را تامين مالي مي كردند بلكه دستور كار و جهت گيري آنها را نيز تعيين و كنترل مي كردند.
گروه ضربتي جوانان حاضر در ميدان استقلال (محل وقوع انقلاب نارنجي اوكراين) متشكل از گروه نوليبرال "پورا " (PORA) بود كه از سوي موسسه "ائتلاف براي انتخاب آزاد " تامين مالي شده بود. موسسه "ائتلاف براي انتخاب آزاد " به نوبه خود در سال 1999 توسط ايالات متحده آمريكا، بانك جهاني، بنياد ملي دموكراسي و بنياد سوروس تاسيس شد.
اعتقاد بر اين است كه دولت آمريكا براي تحقق "انقلاب رنگين " اوكراين حدود 14 ميليون دلار هزينه كرده است ولي روزنامه نگاران آمريكا مبلغ 57.8 ميليون الي 65 ميليون دلار را به اين مبلغ اضافه مي كنند. در واقع اين همان بودجه اي است كه از سوي واشنگتن براي توسعه "جامعه مدني " در اوكراين طي سالهاي 2003 و 2004 اختصاص داده شده بود. منجمله مبالغي كه خارج از گزارشات حسابداري و بطور غير رسمي براي تامين گستردگي اقدامات و حوادث هزينه شده بود .
در واقع ويژگي تكنيكي الگوهاي بكار رفته در كودتاهاي پست مدرن همان تبديل سريع آنها از يك اتفاق به جنبش انقلابي جمعي و تحريك عدم اطاعت گسترده گروههاي مدني است. علي رغم همه مسائل اين گونه تكنيك ها هزينه هاي هنگفت را مي طلبد كه صرف تهيه اعلاميه ها، تيشرتها، روسريها، آشپزخانه هاي صحرايي و غيره مي شود.
به نوشته "لورا روزن " محقق آمريكايي ، همزمان با توسعه پرسرعت تلفنهاي همراه و ماهواره اي، فن آوريهاي كامپيوتري و اينترنت "در عصر رسانه و اطلاعات اولويتهاي تغيير كرده و از اين پس بجاي رژيم هاي خودكامه بر گروههاي مدني تكيه مي شود ". يكي ديگر از ويژگيهاي كودتاي پست مدرن تامين گسترده "انقلابهاي رنگين " از طريق بازيهاي تخصصي كامپيوتري و وبلاگهاي است كه از لحاظ اجتماعي بسيار حساب شده مي باشند. مخاطبين اين وبلاگ ها نو جوانان و جوانان در سراسر جهان مي باشند. در آرشيو تاريخ "انقلابهاي رنگين " اشاره هاي زيادي در خصوص نقش "ديسكش من " و دوستش "توليپ گرل " در كودتاهاي رنگين مي توان پيدا كرد كه در واقع از طريق وبلاگ خود به نام "Le Sabot Post Modern " فعاليت بين المللي را تامين مي كردند و رهنمود و دستورات لازم را براي انجام كودتا مي دادند. اين بخش از فعاليتهاي مربوط به سازماندهي شورشهاي بين المللي جوانان هنوز بدرستي مطالعه نشده است و موضوع خوبي براي تامل است. شركت كنندگان در آغتشاشات اخير در مجارستان و فرانسه نيز از خدمات "ديسكش من " استفاده مي كردند. اين وبلاگ ذهن خواننده را به سمت مسائل مربوط به اصلاحات در مسيحيت، مراكز آموزش و تمرين چگونگي تحول و دگرگوني كشورهاي بلوك شرق سابق ميبرد. اين مراكز براي مثال در مجارستان به كمك "مارك پالمر " سفير سابق آمريكا در اين كشور و كمكهاي مالي سوروس ايجاد شده اند.
تمام تشكيلات شبكه اي و موسسات باصطلاح غير دولتي كه با پول ماليات دهندگان كشورهاي مختلف فعاليت مي كنند و به ظاهر اهداف انسان دوستانه را دنبال مي كنند و مرتب به بهانه توسعه دموكراسي از دولتها و گروههاي حامي خود پول دريافت مي كنند در واقع امر به تدريج "انقلابهاي رنگين " و تحولات انقلابي در نقاط مختلف جهان را به نوعي تجارت شيادي تبديل كرده اند.
منبع: خبرگزاری فارس